پرونده قضایی برای عوامل سریال افعی تهران تشکیل شد اقامه نمازجماعت به امامت یک خانم روی آنتن شبکه سه رفت + عکس پخش سریال «مولانا» در شبکه نمایش خانگی نمایشگاه «نگاره‌های ماندگار» در موزه بزرگ خراسان | سیر روح در عالم معنا «زیبا صدایم کن» رسول صدرعاملی کلید خورد شعر همان عشق، همان زندگی | درباره مهرداد اوستا، شاعر غزل‌های خیال‌انگیز محمدرضا فروتن و میترا حجار با «نیلگون» در راه سینما آخرین نشانه‌های نمک نورالدین | نگاهی به فصل پنجم سریال «نون خ»، ساخته سعید آقاخانی کارگردان نمایش «کلنل»: بزنگاه‌های تاریخی ما، زمینه ساز  تولید آثار هنری است آواز پرنده‌های صبح فروش حیرت انگیز «گارفیلد» در اولین هفته اکران «سمرقند»، برای خانواده بزرگ فارسی زبانان | کتاب تازه شاعر خراسانی در نمایشگاه کتاب تهران پایان فیلمبرداری فیلم سینمایی «برج آخر» اثر سوفیا موسویان صفحه نخست روزنامه‌های کشور - دوشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۳ آلبوم «عشق ناباور» در راه بازار موسیقی کنسرت‌های پاپ اردیبهشت ۱۴۰۳ + زمان و مکان تأکید هیئت رسانه‌ای ایران و عراق بر انعقاد «تفاهم‌نامه همکاری» و تشکیل «شورای رسانه‌ای مشترک» + آلبوم تصاویر برنارد هیل بازیگر «ارباب حلقه ها» و «تایتانیک» درگذشت + بیوگرافی
سرخط خبرها
مرور خاطرات نوجوانی استاد سنتورنواز ایران، در کلام صمیمی‌ترین دوست دوران دبیرستان او به بهانه زادروزش

مشک ساز «مشکاتیان»

  • کد خبر: ۲۶۷۶۲
  • ۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۹ - ۱۳:۳۹
مشک ساز «مشکاتیان»
ساز زندگی پرویز مشکاتیان، آهنگ‌ساز و نوازنده معروف، در ۲۲ اردیبهشت ۱۳۳۴ در نیشابور شروع به نواختن کرد. استاد مشکاتیان وقتی شش ساله بود، موسیقی را نزد پدرش، حسن مشکاتیان، که استاد سنتورنواز و آشنا به ویولن و سه‌تار بود، آموخت و در سال ۱۳۵۳ وارد دانشکده هنر‌های زیبای دانشگاه تهران شد. او نوازندگی سنتور را در مرکز حفظ و اشاعه موسیقی به صورت بسیار جدی ادامه داد و توانست در نوازندگی این ساز به مهارت ویژه و چشمگیری دست پیدا کند و کار‌های بزرگی در زمینه آهنگ‌سازی و نوازندگی سنتور انجام دهد. آهنگ‌سازی آلبوم‌های چاووش، بیداد آستان جانان، سر عشق و... تنها بخشی از آثار این بزرگ‌مرد موسیقی هستند.

مریم قاسمی/شهرآرانیوز-پرویز را هر روز می‌شد در خیابان راه‌آهن دید که زمزمه‌کنان به سمت دبیرستان کمال‌لملک می‌رود. زمزمه‌هایی که دقایقی بعد، پشت میز کلاس، نت‌های منظمی بودند که روی میز نواخته می‌شدند. همه بچه‌های کلاس به آهنگ‌های پرویز عادت کرده بودند؛ می‌دانستند هر روز آهنگی جدید روی میز نواخته می‌شود. کافی بود یک آهنگ برایش پخش شود، چند ثانیه بیشتر طول نمی‌کشید که نت‌ها را تکرار می‌کرد. بچه‌ها همیشه دور پرویز را می‌گرفتند و شگفت‌زده به انگشتان او که روی میز ضرب می‌گرفت، نگاه می‌کردند. در دبیرستان خیام هم همین وضع بود. پرویز رشته ریاضی و فیزیک را انتخاب کرده بود، اما سنگینی درس‌ها باعث نشده بود از رهبری گروه سرود مدرسه دست بردارد. روزهای تمرین، آکاردئون هدیه پدر را همراه خود می‌آورد. پرویز خیلی وقت‌ها که آکاردئون می‌زد، حال‌وهوای مدرسه عوض می‌شد. آن‌قدر خوب می‌زد که اداره ناحیه، یک اکاردئون بزرگ‌تر برای مدرسه خرید که وقت‌های اجرای سرود در دست پرویز قرار می‌گرفت.
اجراهای گروه سرود دبیرستان خیام همیشه بهترین بود. او با آکاردوئونش هر آهنگی را می‌ساخت و وقت‌هایی که سه‌تار در دست می‌گرفت و شروع به نواختن می‌کرد، مو بر تن آدم راست می‌شد. او یک سنتور هم داشت که برخی آهنگ‌ها را با یک مضراب می‌نواخت. یک استاد موسیقی به نام آقای پیوندی، عصرها در مدرسه کلاس سنتور گذاشته بود. پرویز به همراه یکی از دوستان صمیمی‌اش به نام سعید در کلاس شرکت می‌کرد. وقتی پرویز در کلاس شروع به نواختن می‌کرد، معلم درمانده می‌شد. می‌گفت: «پرویز من چیزی ندارم که به تو بیاموزم. خودت همه‌چیز را می‌دانی.»

«پرویز» ما استاد مشکاتیان است
«سعید بهراد»، دوست دوران دبیرستان استاد پرویز مشکاتیان در نیشابور، است. آن‌ها دوران خوشی را با هم پشت سر گذاشتند. مدت کوتاهی با هم به کلاس سنتور می‌رفتند و پس از آن در سال 51 راهشان را از هم جدا کردند. بهراد که حالا از ورزش‌کاران بنام نیشابور است، خاطراتش از دوستی با استاد مشکاتیان هنوز زنده است. هنوز صدای آکاردوئون و بداهه‌پردازی‌های او را به خاطر دارد، هنوز از صدای سنتور پرویز، وقتی هر آهنگی می‌توانست بنوازد، لذت می‌برد. هنوز وقتی صدای سه‌تار او را به خاطر می‌آورد، حالش عوض می‌شود گرچه که از شیطنت‌‌ها و بازیگوشی‌هایشان هم خنده‌اش می‌گیرد. در اول گفت‌وگویمان گفته بود: خانم شاید درست نباشد من درباره استاد حرف بزنم. ایشان آدم بسیار بزرگی هستند. درست است که دوران نوجوانی و دبیرستان را با هم گذراندیم و خیلی صمیمی بودیم، اما پرویز ما، استاد پرویز مشکاتیان، آدم بزرگی است.
استاد موسیقی درمانده!

 

مشک ساز «مشکاتیان»

 

هر آهنگی را با آکاردئون می‌نواخت
سعید بهراد حالا غرق خاطراتش شده است. می‌گوید: در مدرسه که بودیم پرویز هر آهنگی را که می‌شنید، روی میز می‌نواخت. استعداد عجیبی داشت. کافی بود ملودی جدید بشنود، بلافاصله آن را با سنتور می‌زد. پدرش که بازنشسته یکی از ادارت بود و خودش ساز می‌زد، یک آکاردئون برایش خریده بود. پرویز خیلی وقت‌ها آن را همراه خود داشت.
گروه سرود مدرسه را هدایت می‌کرد و در مراسم مختلف مدرسه یا اداره از او می‌خواستند تا بنوازد. وقتی با هم به کلاس موسیقی مدرسه رفتیم، آن‌قدر آهنگ‌ها را سریع و بدون اشکال می‌زد که استادمان گفت، پرویز خودش همه‌چیز را می‌داند. یادم می‌آید استاد آهنگی را به ما آموزش داد. چندین هفته طول کشید تا من توانستم آن را با سنتور بنوازم، اما پرویز همان‌جا و با یک مضراب آهنگ را نواخت. خیلی وقت‌ها هم برای خودش آهنگ اختراع می‌کرد. انگار آهنگ‌سازی در خونش بود.

قصه شیطنت‌ها در مدرسه

بهراد ادامه می‌دهد: خانواده مشکاتیان خانواده سرشناس و بافرهنگی بودند. برای همین هم پرویز بسیار فرد مؤدب و جوانمردی بود، یک دوست بسیار بامعرفت. خاطرات زیادی با هم داریم، اما یکی از آن‌ها برایم خیلی خاص است. وقتی کلاس ۱۱ بودیم، معلم ادبیاتی داشتیم به اسم آقای رنجبر که چند روزی در بیمارستان بستری شده بود. من و پرویز چند شاخه گل از باغ ملی چیدیم و به عیادتش رفتیم. آنجا کمی شوخی کردیم و سربه‌سر معلم گذاشتیم که ظاهرا ناراحت شده بود. وقتی به مدرسه بازگشت به پرویز که روی میز ضرب می‌گرفت گفت: «این کار‌ها مطرب‌بازی است». پرویز بهش برخورد و گفت: «هنر را مطرب‌بازی نیست». خلاصه بعد از آن ماجرا ما کمی شیطنت کردیم و به شکل‌های مختلف سربه‌سر دبیرمان می‌گذاشتیم. معلم از دست ما عاصی شد و از پرویز، به اداره شکایت کرد. یادم می‌آید یک نفر از اداره آمده و ایستاده بود دم در که پرویز به دبیرمان گفت: «چه کراوات قشنگی دارید» دبیرمان خندید و همه‌چیز تمام شد. می‌خواهم بگویم اخلاق پرویز طوری بود که اصلا نمی‌شد با او بد بود.

دوست بامعرفتی بود
بعد اینکه پرویز در دانشگاه قبول می‌شود و به تهران می‌رود، به سرعت پیشرفت می‌کند. آدم بزرگی می‌شود، اما دست‌یافتنی. بهراد می‌گوید: هنوز ازدواج نکرده بود که به خانه‌اش در تهران رفتم. مثل دوران دبیرستانمان با من گرم برخورد کرد، خاطراتمان را مرور کردیم و خیلی بهمان خوش گذشت. اما بعد آن استاد آن‌قدر بزرگ شد که چون اسطوره‌ای خاطرش را در ذهنم نگه داشتم.

به گفته او همه هم‌دوره‌ای‌های استاد مشکاتیان در زمان درگذشت استاد ۳۰ شهریور ۸۸ دور میدان عطار جمع شدند. هنرمندان بزرگ موسیقی کشور، چون استاد شجریان، همایون شجریان به نیشابور پا گذاشتند و در سوگ او نشستند. تشییع جنازه باشکوهی بود. سرانجام استاد را در قطعه هنرمندان و در جوار مقبره عطار نیشابوری به خاک سپردند. همان موقع مسئولانی هم حضور داشتند که وعده احداث یک هنرستان موسیقی را به مردم نیشابور دادند، اما همه این‌ها با رفتن مسئولان فراموش شد. حالا هر چند‌وقت یک‌بار سر مزار استاد مشکاتیان می‌روم. دقایقی می‌نشینم و به خاطرات خوشمان فکر می‌کنم. من آدم موسیقی‌دان و بزرگی نیستم، اما آن دوره از خاطراتم را با پرویز، با استاد پرویز مشکاتیان خیلی دوست دارم. دوست بامعرفتی بود.
گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->